مورچه تو رختخوابه دلش می خواهد بخوابه
اما می بینه بچه خوابیده مثل غنچه
می ترسه بیدارشه از همه بیزار شه
گریه کنه زارزار صداش بره تا بازار
پستونک وشیر بخواد شیره ی انجیر بخواد
مورچه که مهربونه بی عذر و بی بهونه
می ره به آشپزخونه بدون هیچ بهونه
کنار گاز میخوابه با روی باز می خوابه
این شعر تقدیم به همه ی بازدید کنندگان این وبلاگ